● حیرانیِ
من از زمانی شروع شد که
در جواب سوال هایم گفتند :
بزرگ شوی میفهمی!!
و من بزرگ شدم اما...
نفهمیدم!
● و روزی از روزهای همین جوانیَم ...
با پیدا شدن سر و کله ی یک سوال ؛ مهم تر از سوال های قبلیَم
انفجاری
در ذهنم رخ داد به بزرگی بیگ بَنگ !!
● و تک تک سوالاتی که طی این چند سال عمرم
پرتابشان کرده بودم گوشه ذهنم و رویشان خاک تلنبار شده بود
به یک باره به بیرون فوران کردند و من را مجبور به جواب دادنشان :)
● هر کس پاسخ سوال هایم را طوری می داد / باب طبع دل خودش...
● و این شد که تصمیم گرفتم ؛ خودم ، "تنهای تنها"
بروم دنبال جواب ، برای علامت سوال های متروکه ای که یک عمرسهمشان از ذهنم به جواب نرسیدن و حل نشدن بود !